آموزش سواد مالی در مدارس؛ انتخابی هوشمند یا ضرورتی انکارناپذیر؟
وقتی مدرسه از اقتصاد زندگی جا میماند
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، مفاهیمی چون بودجهبندی، مدیریت هزینه، پسانداز، شناخت وام و بهره، از سالهای ابتدایی تحصیل به کودکان آموزش داده میشود. اما در نظام آموزشی ما، کودکی ممکن است تمام ۱۲ سال تحصیل خود را پشت سر بگذارد، بدون اینکه یک بار معنی «وام بانکی»، «نرخ تورم»، «سود مرکب» یا «وامگیرندهی مسئول» را شنیده باشد.
در نتیجه، وقتی نوجوانان وارد دانشگاه میشوند یا به سن کار میرسند، نهتنها تجربهای از تصمیمگیری مالی ندارند، بلکه در معرض خطاهای جدی مانند خریدهای هیجانی، بدهی بدون برنامه، اعتیاد به مصرفگرایی یا حتی قربانی شدن در برابر کلاهبرداریهای مالی قرار میگیرند.
سواد مالی؛ سواد زندگی در عصر سرمایهداری
سواد مالی فقط دانستن مفاهیم بانکی نیست؛ بلکه یعنی توانایی تصمیمگیری درست درباره درآمد، هزینه، سرمایهگذاری، بدهی و پسانداز. در جهانی که نابرابری اقتصادی رو به افزایش است، دانستن این مهارتها شرط بقاست. بدون آن، هر شهروندی میتواند بهسادگی قربانی اقتصاد کلان شود؛ نه چون فقیر است، بلکه چون ناآگاه است.
خلأهای نظام آموزشی؛ از ریاضی تا واقعیت
دانشآموزان ما در مدارس معادله درجه دو را یاد میگیرند، اما نمیدانند چطور هزینه ماهانهشان را مدیریت کنند. آنها نام خواجهنصیر را در تاریخ میشنوند، اما از «وامگیرنده خوشحساب» چیزی نمیدانند. در حالیکه دانستن مهارتهایی چون بودجهبندی خانوادگی، شناخت مفاهیم بیمه، آشنایی با سرمایهگذاری هوشمند، و حتی درک حقوق اقتصادی خود، مستقیماً بر کیفیت زندگی آنان در آینده تأثیر دارد.
نظام بانکی و اقتصادی بهدنبال مشتریان باهوش
جالب آنکه خود نظام بانکی و اقتصادی، از سطح پایین سواد مالی مردم آسیب میبیند. بدهکاران بدحساب، خریدهای هیجانی، و رفتارهای مصرفگرایانه افراطی، ناشی از همین خلأ آموزشیاند. اگر سواد مالی از کودکی آموزش داده شود، ما جامعهای خواهیم داشت که آگاهانه و مسئولانه با منابع مالی خود رفتار میکند. این به نفع همه است؛ از خانوادهها تا نظام پولی کشور.
چرا برخی مخالفاند؟
عدهای آموزش سواد مالی در مدارس را نوعی تحمیل فرهنگ سرمایهداری میدانند. برخی دیگر میگویند «کودک را چه به اقتصاد؟». اما این تصور از واقعیت فاصله دارد. در جهانی که نوجوانان با رمزارزها و فریلنسری آشنا هستند، نمیتوان آنها را بینیاز از آموزش دانست. ما اگر آموزش ندهیم، فضای مجازی این وظیفه را بر عهده میگیرد؛ اما بینظارت، غیرعلمی و گاه پرخطر.
سواد مالی در مدارس؛ تجربه کشورها
در کشورهایی مانند کانادا، استرالیا، ژاپن، سنگاپور و فنلاند، آموزش مالی جزو برنامههای رسمی مدارس است. حتی در برخی ایالتهای آمریکا، قبولی در درس سواد مالی، شرط فارغالتحصیلی است. این آموزشها به شکل کاربردی ارائه میشود؛ بازی، شبیهسازی خرید، بودجهبندی ماهانه، بازیهای نقشآفرینی بانکی، و پروژههای گروهی.
ایران؛ قدمهای نخست در مسیر طولانی
در سالهای اخیر، سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد و برخی بانکها، تلاشهایی برای ورود آموزشهای مالی به مدارس انجام دادهاند. طرحهایی مانند «مدرسه مالی کودک و نوجوان»، «اقتصاددانان کوچک»، یا برنامههای مشارکتی با شبکه بانکی، از جمله این تلاشهاست. اما هنوز این آموزشها نظاممند، پایدار و همگانی نشدهاند.
چه باید کرد؟
برای تبدیل سواد مالی به بخشی از آموزش رسمی، باید:
بازنگری در برنامه درسی آموزش و پرورش صورت گیرد؛ جایی برای مفاهیم پایهای اقتصاد خانواده و شخصی ایجاد شود.
معلمان آموزشدیده در حوزه مالی و اقتصادی تربیت شوند تا آموزشها علمی و جذاب باشند.
تولید محتوای بومیسازیشده و متناسب با سن دانشآموزان انجام شود؛ نه پیچیده، نه سادهانگارانه.
رسانهها، خانوادهها و مدارس همراستا عمل کنند تا کودک بین آموزش رسمی و واقعیت زندگی دچار تضاد نشود.
نظام ارزیابی و بازخورد در آموزش سواد مالی تعریف شود؛ دانشآموز فقط حفظ نکند، بلکه در زندگی واقعی تمرین کند.
نتیجهگیری: راهی بهسوی جامعهای مسئولتر
امروز دیگر آموزش مالی در مدرسه، یک انتخاب اختیاری نیست؛ بلکه ضرورتی حیاتی است. جامعهای که کودکانش از کودکی نحوه خرجکردن، پسانداز، و برنامهریزی مالی را یاد میگیرند، در بزرگسالی شهروندانی آگاه، مسئول و مقاوم در برابر بحرانهای اقتصادی خواهد داشت.
آموزش سواد مالی، آموزش زندگی است. وقتی یاد بگیریم چطور پول را بفهمیم، دیگر پول بر ما حکومت نمیکند؛ ما بر پول مسلط میشویم.
بدون نظر! اولین نفر باشید