بورس برای همه؛ پرهیز از طبقهبندی مالی شهروندان
در سالهای اخیر، همزمان با تبلیغات گسترده دولت و نهادهای اقتصادی برای تشویق مردم به ورود به بورس، بسیاری از اقشار متوسط و ضعیف جامعه نیز با امید بهرهمندی از سود و بهبود وضعیت مالی، قدم در این مسیر گذاشتند. اما تجربه واقعی برای بسیاری از آنها چیزی نبود جز سردرگمی، زیان، و نهایتاً کنارهگیری. دلیل اصلی هم نه فقط نوسانات بازار، بلکه نداشتن دسترسی برابر به دانش، تحلیل، منابع و حتی ابزار سرمایهگذاری بود.
عدالت اجتماعی یعنی برخورداری همگانی از فرصتها، نه فقط در ظاهر بلکه در عمل. اما در بازار سرمایه، تفاوت معناداری بین تجربه یک سرمایهگذار حرفهای و یک شهروند تازهوارد وجود دارد. یکی دسترسی به تحلیلهای لحظهای، سیگنالهای ویژه، و کانالهای ارتباطی با خبرهای پشتپرده دارد؛ دیگری فقط یک اپلیکیشن و چند جملهی ناقص شنیدهشده از تلویزیون یا شبکههای اجتماعی. در چنین فضایی، حرف از «مشارکت عمومی» در بورس، بیشتر شبیه توجیهی برای گسترش دامنه سرمایهگذاری بدون زیرساخت فکری است تا تحقق یک آرمان جمعی.
نگاه طبقاتی به بورس نهتنها در نوع دسترسی به اطلاعات مشهود است، بلکه در ابزارها و خدمات هم خود را نشان میدهد. صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی، سبدگردانیهای انحصاری، دسترسی به دادههای تحلیلی پیشرفته، و حتی ارتباطات غیررسمی میان فعالان بزرگ بازار، همگی در اختیار اقلیت سرمایهدار است. در مقابل، سرمایهگذار خرد با سرمایهای ناچیز و بدون دانش تخصصی، تنها میماند با تلاطم بازار و تصمیمهای آنی که بیشتر احساسی است تا تحلیلی.
نظام سرمایهگذاری اگر بخواهد واقعی و کارآمد باشد، باید شفاف، آموزشمحور و عادلانه تعریف شود. بورس تا وقتی پلهای برای ثروتمندان و پرتگاهی برای کمدرآمدها باشد، نمیتواند مأمن اعتماد عمومی تلقی شود. تودههای مردم تنها زمانی با اطمینان وارد این عرصه میشوند که بدانند به اندازهی هر شخص با سرمایه میلیاردی، آنها هم حق دارند بدانند، تحلیل کنند و سود ببرند.
اما این وضعیت چگونه اصلاح میشود؟ پاسخ فقط در اصلاح ساختار فنی بازار نیست، بلکه نیازمند تغییر نگاه حاکمیتی و رسانهای نسبت به بورس است. باید پذیرفت که مردم تا وقتی احساس تبعیض کنند، نهتنها مشارکت نمیکنند، بلکه به تدریج علیه کلیت نظام اقتصادی بیاعتماد میشوند. آموزش مالی عمومی، ایجاد بسترهای تحلیلی رایگان، جلوگیری از انحصار اطلاعات، و شفافسازی عملکرد نهادهای بورسی از جمله پیشنیازهای عبور از این طبقهبندی است.
اینکه برخی معتقدند بورس ذاتاً برای اهلش است و باقی مردم نباید وارد شوند، خود دقیقاً ریشهی همان نگاه طبقاتی است که باید با آن مقابله کرد. سرمایهگذاری نباید امتیازی باشد که فقط گروه خاصی از آن بهرهمند شوند. همانطور که آموزش و سلامت برای همه است، دسترسی به ابزارهای ارتقای مالی نیز باید برای همه فراهم باشد.
برخی کشورها برای تحقق این هدف، به ابزارهایی مانند بورس دانشآموزی، آموزش بورس در مدارس، تخصیص سهمیه آموزشی رایگان، یا حتی سرمایه اولیه دولتی برای خانوارهای کمدرآمد روی آوردهاند. این رویکردها نشان میدهد میتوان بازار سرمایه را به جایگاه واقعیاش یعنی «بخشی از زندگی مالی هر شهروند» رساند، نه فقط یک بازی انحصاری برای گروهی خاص.
در ایران، وقتی تب بورس بالا گرفت و میلیونها کد بورسی صادر شد، شور و هیجان مردم را میشد در صفهای ثبتنام و خرید سهام دید. اما پس از سقوط بازار، بسیاری از همان مردم نهتنها زیان دیدند، بلکه حس کردند فریب خوردهاند. این تجربه تلخ اگر درست تحلیل نشود، آثار روانی و اجتماعی گستردهای دارد: گسترش بیاعتمادی، دلسردی نسبت به سرمایهگذاری، و گرایش به فعالیتهای زیرزمینی یا غیررسمی.
نکته قابلتأمل اینجاست که بسیاری از مردم نمیخواهند ثروتمند شوند، فقط میخواهند امنیت مالی داشته باشند. آنها بورس را نه برای سودهای کلان، بلکه برای پساندازی در آینده یا پوششی برای تورم دیدهاند. بنابراین اگر بازار نتواند چنین نیاز سادهای را پاسخ دهد، عملاً در رسالت اجتماعی خود شکست خورده است.
ما نیازمند یک بازخوانی جدی هستیم از نقش بازار سرمایه در جامعهای که هنوز درگیر شکافهای عمیق طبقاتی است. راهکارها باید از دل واقعیتهای اقتصادی مردم عادی بیرون بیاید، نه فقط از نشستهای پرزرق و برق و نمودارهای پیچیده. بورس باید ساده شود، شفاف شود، انسانی شود.
تا زمانی که واژه «بورس» برای طبقات پایین جامعه واژهای نامأنوس، ترسناک یا حتی مشکوک باشد، ما راهی بهسوی عدالت مالی باز نکردهایم. توسعه بازار سرمایه فقط وقتی معنا دارد که همه شهروندان – فارغ از سطح درآمد، تحصیلات، یا جایگاه اجتماعی – بتوانند در آن حضور یابند، رشد کنند و از فرصتهای آن بهرهمند شوند.
ایده «بورس برای همه» یک شعار تبلیغاتی نیست. اگر به درستی اجرا شود، میتواند موتور محرکی برای کاهش شکافهای اجتماعی و ارتقای همبستگی اقتصادی باشد. هر سهمی که با آگاهی خریداری شود، هر صندوقی که به دست مردم سپرده شود، و هر فردی که با دانش و امنیت وارد بازار شود، یعنی یک گام بهسوی جامعهای برابرتر، آگاهتر و باثباتتر.
بدون نظر! اولین نفر باشید