نقش رسانههای اقتصادی در افزایش سواد مالی عمومی
اما این نقش فقط محدود به تولید خبر نیست. رسانهی اقتصادی باید پلی باشد میان مفاهیم پیچیدهی مالی و ذهن مردم عادی. کاری که دانشگاهها و نهادهای رسمی بهتنهایی نمیتوانند از پس آن برآیند. پیچیدگیهای دنیای مالی وقتی سادهسازی نشود، نتیجهاش بیاعتمادی عمومی و تصمیمگیریهای اشتباه است.
تولید محتوای تحلیلی، تفسیرهای قابلفهم از آمارهای اقتصادی، بررسی طرحهای بودجه و نرخ تورم، تحلیل سیاستهای بانکی و بیمهای با زبانی ساده، همه ابزارهایی هستند که رسانهی اقتصادی میتواند از آنها برای آموزش مالی استفاده کند. البته این کار ظرافت خاص خودش را دارد. اگر محتوا بیش از حد تخصصی باشد، مردم از آن فاصله میگیرند. اگر بیش از حد سادهسازی شود، عمق تحلیل از بین میرود. هنر رسانهنگار اقتصادی در همین تعادل است.
در حوزه بانکداری، بارها شاهد بودهایم که مردم به دلیل ناآگاهی از قوانین بانکی، جرایم دیرکرد و قراردادهای ناعادلانه دچار ضرر شدهاند. رسانهها میتوانند با آموزش مفاهیم پایهای مثل نحوه محاسبه سود تسهیلات، شرایط وامدهی، یا حقوق مشتریان بانکی از بروز این مشکلات جلوگیری کنند. همین حالا هم بخشی از جامعه حتی تفاوت میان حساب جاری و حساب پسانداز را نمیدانند.
در مورد صنعت بیمه، گپ بزرگی میان مفاهیم بیمهای و فهم عمومی وجود دارد. بسیاری از بیمهشدگان نمیدانند چه پوششهایی در اختیارشان است و در هنگام خسارت چگونه باید از حقوق خود دفاع کنند. رسانه اقتصادی میتواند با روایت داستانهای واقعی، نمونههای کاربردی، و گفتگو با کارشناسان بیمهای، این فاصله را کاهش دهد.
از طرف دیگر، مفاهیمی مانند «ریسک»، «بازده»، «تورم»، «ارزش زمانی پول»، «بودجهبندی خانوار» و «تنوعبخشی در سرمایهگذاری» باید وارد ادبیات عمومی شوند. این کار صرفاً با انتشار کتاب یا برگزاری کلاس آموزشی میسر نمیشود. مردم در فضای روزانهی زندگی خود نیاز دارند با این مفاهیم آشنا شوند. رسانهها با حضور دائمی در گوشیهای همراه، شبکههای اجتماعی، و سایتهای خبری، توانستهاند جایی میان فعالیتهای روزمره مردم پیدا کنند. از این ظرفیت باید برای ارتقای سواد مالی عمومی استفاده کرد.
وقتی گزارش اقتصادی درباره کاهش ارزش پول ملی منتشر میشود، این صرفاً یک عدد نیست. این عدد بر زندگی روزمره مردم تأثیر میگذارد: از قدرت خرید گرفته تا ارزش داراییها. اما اگر مخاطب نتواند این اطلاعات را به تصمیمات مالی خودش پیوند بزند، گزارش بیاثر میشود. اینجا جایی است که رسانه باید به او کمک کند تا پیام را درک و آن را در زندگی واقعیاش اجرا کند.
نکته دیگر، مسئولیت رسانهها در مقابله با شایعات و اطلاعات نادرست مالی است. بازار شایعه در موضوعاتی مثل افزایش نرخ دلار، ورشکستگی بانکها، حذف یارانهها و تغییر قیمت حاملهای انرژی داغ است. بسیاری از این شایعات در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند و بر تصمیمهای مالی مردم تأثیر مستقیم میگذارند. رسانهی اقتصادی باید بتواند با استناد به منابع معتبر و تحلیلهای دقیق، جلوی موجسازیهای مخرب را بگیرد.
از نظر سبک نگارش، یکی از نکات کلیدی برای موفقیت در این مسیر، سادهنویسی است. مخاطب عام به دنبال خواندن گزارشهای پیچیده و پر از اصطلاحات نیست. او میخواهد بداند «در شرایط فعلی چه کند»، «از چه تصمیمهایی دوری کند» و «چطور از داراییاش محافظت کند». وقتی خبر یا گزارش اقتصادی به این سوالات پاسخ بدهد، نقش آموزشیاش را ایفا کرده است.
در زمینهی بازار سرمایه، نقش رسانه حتی حساستر است. رفتار هیجانی سهامداران خرد یکی از مشکلات اصلی بورس ایران بوده و هست. بخش بزرگی از این رفتار هیجانی ناشی از نداشتن دانش کافی درباره نوسانات بازار، اصول تحلیل بنیادی و تکنیکال، و زمانبندی مناسب خرید و فروش است. رسانه اقتصادی با انتشار تحلیلهای کاربردی، آموزش ابزارهای معاملاتی، و هشدار نسبت به رفتارهای گلهای، میتواند از افتادن مردم در دام تصمیمات اشتباه جلوگیری کند.
در سالهای اخیر، تلاشهایی برای تولید محتوای آموزشی مالی در قالبهای متنوع مثل اینفوگرافیک، پادکست، موشنگرافی و ویدئو انجام شده است. این قالبها چون قابلدرکتر و جذابتر هستند، بهتر در ذهن مخاطب باقی میمانند. مثلاً توضیح یک مفهوم مالی مثل «اثر مرکب» وقتی در قالب یک ویدئو یا انیمیشن ۹۰ ثانیهای ارائه شود، بیشتر از یک مقاله تخصصی در ذهن میماند.
از طرف دیگر، دسترسی رایگان به محتوای آموزشی مالی باید یکی از اولویتهای رسانهها باشد. در کشوری که بخش بزرگی از جامعه با چالشهای معیشتی روبهروست، نمیتوان انتظار داشت که مردم برای آموزش مالی هزینه کنند. رسانه اقتصادی با تأمین بودجه از طریق اسپانسرهای بانکی و بیمهای، میتواند این محتوا را بدون هزینه در اختیار مخاطبان قرار دهد. در عین حال، همین بانکها و شرکتهای بیمه نیز از ارتقای سواد مالی عمومی سود میبرند، چون مشتریان آگاه، تعامل حرفهایتری دارند و اعتماد بلندمدت ایجاد میشود.
نکته دیگر، ضرورت بومیسازی محتوای مالی است. بسیاری از محتواهای آموزشی ترجمه شدهاند و بر اساس ساختار اقتصاد کشورهای توسعهیافته نوشته شدهاند. این در حالی است که ساختار بانکی، بیمهای و سرمایهگذاری در ایران تفاوتهای جدی با آن کشورها دارد. رسانهی اقتصادی موفق کسی است که بتواند مفاهیم مالی را با مثالهایی از زندگی ایرانی، بازارهای محلی، و رویدادهای بومی ارائه کند.
در فضای کنونی رسانهای کشور، خوشبختانه تعداد رسانههای تخصصی اقتصادی رو به افزایش است. اما چالش اصلی، کیفیت محتواست. بسیاری از این رسانهها صرفاً به بازنشر اخبار و گزارشهای روابطعمومی بانکها و نهادهای اقتصادی مشغولاند. تولید محتوای مستقل، تحلیلمحور، و آموزشی باید به یک اولویت تبدیل شود. حضور روزنامهنگاران اقتصادی آموزشدیده، کارشناسمحور بودن تحلیلها، و استفاده از زبان قابلفهم برای مردم عادی، کلید موفقیت این رسانههاست.
نقش دیگر رسانه در افزایش سواد مالی، شکلدهی به فرهنگ گفتوگوی اقتصادی در جامعه است. وقتی مباحثی مثل بودجه خانوار، پسانداز برای بازنشستگی، انتخاب بین سرمایهگذاری در ارز یا طلا، یا خرید بیمهنامه عمر، وارد بحثهای روزمره مردم میشود، یعنی رسانه توانسته موضوع را در زندگی واقعی وارد کند. ایجاد پادکستها و برنامههای زنده در شبکههای اجتماعی با حضور مردم عادی و کارشناسان، میتواند در این مسیر بسیار مؤثر باشد.
علاوه بر آن، رسانهها میتوانند بستری برای پاسخ به سوالات مالی مردم باشند. بخشهایی مثل «پرسش و پاسخ»، «مشاوره اقتصادی رایگان» یا «دکتر مالی» اگر بهدرستی طراحی و اجرا شوند، هم مخاطب وفادار جذب میکنند و هم نقش آموزش غیرمستقیم دارند. مردم وقتی میبینند دیگران هم با همین مسائل درگیرند، احساس نزدیکی میکنند و راهحلهای ارائهشده را بهتر میپذیرند.
البته نباید از نقش شبکههای اجتماعی در این میان غافل شد. رسانهی اقتصادی اگر بخواهد دیده شود، باید زبان این فضا را بشناسد. استفاده از کپشنهای ساده، محتوای تعاملی، و قالبهایی مثل لایو اینستاگرام یا استوری، به مخاطب کمک میکند تا بدون احساس سنگینی یا خستگی، محتوای آموزشی را دریافت کند. سواد مالی الزامی است، اما راه انتقال آن نباید خشک و رسمی باشد.
در پایان، اگر قرار باشد مردم تصمیمات آگاهانهتری در مورد پول، سرمایهگذاری، و بیمه بگیرند، باید دسترسی گسترده، رایگان، و قابلدرک به محتوای مالی داشته باشند. این دسترسی نه از مسیر سیستم آموزشی سنتی، بلکه از مسیر رسانههای اقتصادی نوگرا، دیجیتال، و متعهد به آموزش عمومی میگذرد.
بدون نظر! اولین نفر باشید